خلاصه داستان :
زمانی که برای مادر شی یینگ پاپوش درست کردن اون به کوه تبعید شد تا تهذیب کنه به طور عادی اون به جز تهذیب رو چیز دیگه ای تمرکز نمیکرد اما به یکی از دانش اموزاش علاقمند شد ولی بخاطر رابطه استادی و دانش اموزی هیچکدوم از اونا حرفی به همدیگه نمیزدن علاوه بر اون در موضع گیری های سیاسی و موقعیت های خطرناک اونا در مقابل هم بودن موانع زیادی سد راهشون شد با اینحال اونا...
دیدگاه ها