خلاصه داستان :
گو اون چان دختريه که زندگي سختي داره و براي پس دادن بدهي هاش مجبوره چند تا کار پاره وقت انجام بده.چوي هان کيول هم وارث يه شرکت بزرگه و مادربزرگش ميخواداون زودتر سر و سامون بگيره و براي همين همش براش قرار جور ميکنه.تا اين دو نفر اتفاقي با هم آشنا ميشن و هان کيول فکر ميکنه اون چان پسره و ازش ميخواد نقش معشوقه ش رو بازي کنه تا مادربزرگش دست از سرش برداره. بعدها هان کيول یه کافه باز میکنه و اون چان هم اصرار میکنه که براش کار کنه اما احساسات بین این دو نفر اعث پیچیدگی هایی میشه ...