خلاصه داستان :
داستان راجع به یه دانشجوی کشاورزی به اسم پی سیب تیس ویه دانشجوی دختر به اسم پریکانگ هست که شبها دی جی کلوپهاست ..اما داستان این دوتا سر دراز داره چرا که وقتی کوچیک بودن سری از هم سوا داشتن ورفیق های گرمابه وگلستان بودن .. حالا که بزرگ شدن پی سیب تیس ..یعنی اقا پسر جذاب دانشکده ..دختر خانم رو یادش رفته ..اما پریکانگ به خوبی پی سیب تیس رو یادشه ..یه قسمت طول میکشه تا اقا خانم رو به یاد بیاره واذیت هاش شروع میشه