خلاصه داستان :
Rachawadee کار خود را به عنوان معلم در یک مدرسه معروف ، واقع در نزدیکی کاخ پشیمانی خانواده سلطنتی ، آغاز کرد. در اتومبیل ، در راه از دروازه های اصلی ، او مرد زیبایی را می بیند که لباس سفید پوشیده و از پشت درختان او را تماشا می کند. راچاوادی وقتی به چشمانش نگاه می کند احساس عجیبی داشت ، اما آن را نادیده گرفت. همه معلمان این مدرسه در نزدیکی کاخ یک خوابگاه مشترک داشتند. روز اول راچاوادی در خوابگاه معلم که خواب کاخ پشیمانی را در سر می پروراند ، خوابید. کسی بی صدا نام او را صدا می کرد تا اینکه بیدار شد. سرانجام ، او وارد کاخ خانواده سلطنتی شد. روی دیوار سمت چپ در ، تصویری از زنی دیده می شد که شبیه Rachawadee است. او بعداً کشف کرد که این پرتره نقاشی Jao Nang Noy ، عروس صاحب کاخ بوده است.