خلاصه داستان :
تاوان با یوانجایی ، عمه همسرش و دخترش یدفا به عنوان خادم زندگی می کند. یوهد ، دایی او یک بار به دوستش ترونگ قول داد که قرار ازدواج بین فرزندانشان را تنظیم کند. یدفا فکر نمی کند ، تومورن ، پسر ترونگ ، یک پسر روستایی و فقیر است ، که همچنین با بونلنگ رابطه دارد. آنها هیچ درآمدی کسب نمی کنند ، فقط پول یوانجایی را خرج کنید. یک روز ، تومورن دست او را می دهد تا بدهی یوانجایی را بپردازد ، بنابراین او اجازه می دهد تاوان به عنوان یدفا با او ازدواج کند. در خانه تومورن ، او همیشه توسط ساوای ، مادرش ، گینگکاو ، پرستار بچه خواهرش و سوپیت ، دوستش که او را له می کند ، مورد آزار و اذیت قرار می گیرد