خلاصه داستان :
در سال ۱۹۶۲ مو وان چینگ خاکستر مادرشو به چین برمیگردونه و به بهانه کنار اومدن با پدرش به دنبال دلیل جدایی پدر و مادرش و همچنین کشته شدن خواهر و برادرانشه اما کودتایی در ارتش چین رخ میده و تان شوان لین فرمانده ارتش میشه با اینکه صاحب قدرت شده هنوزم مراقبه و احتیاط میکنه ، شو گوانگ مردیه که خیلی مورد احترام و تحسین قرار میگیره اما از سیاست بیزاره این سه نفر باهم اشنا میشن و مبارزات مرگ و زندگی رو باهم تجربه میکند