خلاصه داستان :
نامزد جتیا در یک ضربه و فرار توسط آفینان که در حالت مستی رانندگی می کرد کشته می شود. آفینان در حالی که دوست دخترش مینک باردار است، احساس گناه می کند و حکم شش سال زندان خود را می پذیرد. سه سال بعد، او به دلیل رفتار خوب زودتر از موعد آزاد شد و متوجه شد که مینک پس از یک سقط جنین جان او را گرفته است. جتیا که از آزادی زودهنگام خود عصبانی است، ترتیبی می دهد که افینان بازداشت شود و برای مجازات در جزیره ای نگهداری شود. افینان ناامید به هر کجا که او را ببرد می رود.